راه سبز موفقیت

در عشق دو دلی و تردید نیست بی تردید باید هیچ شد..........

راه سبز موفقیت

در عشق دو دلی و تردید نیست بی تردید باید هیچ شد..........

                          

با امید به دلباختگانی که تپش قلبشان با تپش قلب معشوق هماهنگ است ....

پروانه بیدار است....باد می وزد.... مبادا چراغها از نفس بیفتند.....

پیراهن ابرها خیس است.... من بیدارم.... باد عصیان می کند....

آن خیابان رو به رو منتظر من است.... مبادا خاطراتمان رنگ ببازند....

کاجها چه زیبا شده اند.... حرفهای من می خواهند برهنه در باران بیستند....

چرا ستاره ها هیچ وقت نمی خوابند؟ چرا تو نمی آیی؟

آن خیابان رو به رو منتظر توست....

دوستت دارم

 
اگر کلمه دوستت دارم قیام علیه بندهای میان من و توست  
 
اگر کلمه دوستت دارم نمایشگر عشق خدایی من نسبت به توست
 
اگر کلمه دوستت دارم راضی کننده و تسکین دهنده قلبهاست
 
اگر کلمه دوستت دارم پایان همه جدایی هاست
 
اگر کلمه دوستت دارم نشانگر اشتیاق راستین من نسبت به توست
 
اگر کلمه دوستت دارم کلید زندان من و توست
 
پس با تمام وجود فریاد میزنم
 

تشنه است و نگاه غمبارش
خورده با چشم نخلها پیوند
روشناى دو چشم معصومش‏
مى‏کشد آفتاب را دربند

* * *

منتظر ایستاده تا آید
از ره آن یکه تاز بى پروا
مى‏شود لحظه لحظه از هر نخل‏
حال سقاى خویش را جویا
شادمانه به خویش مى‏گوید
بى شک آن رفته، باز مى‏آید
وعده آب داده او با من‏
سوى این خیمه باز، مى‏آید

* * *

تشنگى رفته رفته مى‏کاهد
قدرت استقامت او را
مضطرب ایستاده مى‏کاود
چشم او خیره خیره هر سو را

* * *

نخلها را دوباره مى‏بیند
نخلهاى شکسته قامت را
بیندافسرده و سرافکنده‏
آن نشانهاى استقامت را

* * *

او ز خود شرمسار مى‏پرسد
از چه رو پشت نخلها خم شد
چهره آسمان نیلى فام‏
این چنین تیره از چه ماتم شد
من نمى‏خواهم آب، اى کاش او
نزد من سوى خیمه باز آید
مى‏رود تشنگى زیادم اگر
باز، بازوى خیمه، باز آید

* * *

آفتاب از سریر نیلینش‏
مى‏کشد نعره‏هاى آتشبار
نفس گرم و زهر ناکش را
مى‏دمد او به صحنه پیکار

* * *

گوییا هر چه در زمین است او
تشنه در کوى خویش مى‏خواهد
چون به بانگى که آتشین است، او
خاک را سوى خویش مى‏خواهد

* * *

کودک خسته همچنان تشنه‏
چشم در راه رفته‏اش دارد
در زمینى که قحطى آب است‏
چشم او همچو ابر مى‏بارد
غمگنانه به خویش مى‏گوید:
انتظارم به سر نمى‏آید
از غبار کنار شط پیداست‏..........
 
ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله حسین (ع) رو بهگی دوستان عزیز تسلیت میگم .....
امیدوارم امسال همه از این ایام بهترین استفاده رو ببرن ....
یکم به حال خودمون گریه کنیم که تا سر توی باتلاق گناه غرق شدیم...
ما که رفتیم فردا شب تو پادگان عزاداری کنیم ...
یادتون نره .... اول برای سلامتی آقا امام زمان (عج) دعا کنید ... بعد برای خونوادتون ....وقت کردین برای منم دعا کنین از اون جهنم زودتر خلاص بشم....
به قول یکی از بچه ها >> قربوونت دادا
شب و روزتون خوش .....
غصه تموم شد برین بخوابین
گود bye مای ‌Friend

اومدم ... ولی زود میرم....

 

وای وای وای ......

سلاممممم به همه دوستان گل خودم ....

میبینم که هنوزم منو فراموش نکردین .... تعجب نکنین ... موهاتونم نریزه من خودم هستم (حامی) ....

امروز اومدم مرخصی .... نمیدونید چی گذشت تو این مدت بهم .... میدونید کجا ... همون جایی که خر میرن آدم پس میدن

امیدوارم فهمیده باشید کجا رو میگم ...واسه اونایی که یکم باهوشن میگم ... عجب شیر

ولی خداییش خیلی سرده ... همه چیزو میشه تحمل کرد اونجا .... فقط دو سه روز اول دوری از شهر خودم خیلی برام سخت بود . کم کم عادت کردم .... اینقدر تو این مدت تنبیه شدم ... اینقدر تو برفها شنا رفتم و غلت زدم ..دیگه از هرچی برف حالم بهم میخوره

نمیخوام زیاد چرت و پرت بگم ... فقط اومدم ببینم این دوستان من چقدر به فکر منن که میبینم همه هنوزم منو فراموش نکردن (دماغم دراز شد این حرفو زدم )

خوب دیگه بیشتر از این فک نمیزنم ... فردا باید دوباره برگردم به اون جهنم خونه یا به قول بچه ها >>>جهنم سرد

ما رفتیم ........

تا یادم نرفته از بهترین و تنها دوست و همدمم ( البته بعد از خدا) تشکر کنم که تو این مدت وبلاگ منو زنده نگه داشته ... ما که مخلصشیم .......

قررررربون همتون .......

فعلا..................................................

کسی

درمنتهای وجود من کسی نهفته است
                                  
کسی که رنگ سرخ عشق را شکفته است
  
کسی که نغمه و سرود پاکی ام را سروده است                             
 
کسی که هرگز از برای من سخن نگفته است
 
کسی که نه مرا دیده نه شنیده است
                              
ولی در عمق وجود من هنوز نهفته است
 
او برای من زنی با احساس شاعرانه است
                                 
او شبیه یک غزل یا یک ترانه است
 
او درون من شبیه یک برکه بیکرانه است
                            
تپشهای قلب من برای او شبیه یک شعر با نوای عاشقنه است
 
نگاه شیشه ای من منشاش نگاه اوست
                
به روی هر که هست و نیست پاک و بی کنایه است
 
او برای من همان امید جاودانه زندگانی جاودانه است          
                                      
                                                       Upgrade your email with 1000's of emoticon icons           
 
تصوری داشتم .... خیال کردم در کنار ساحل با خدا قدم می زنم... در آسمان تصویری از

 

زندگی خود دیدم.... دو جای پا دیدم.... یکی متعلق به من و دیگری به خدا.... وقتی آخرین

 

تصویر زندگیم را دیدم.... به جای پا روی شن نگاه کردم.... دیدم که چندین زمان در زندگیم ،

 

فقط یک جای بیشتر نیست. دریافتم  که این حالت در سخت ترین نقاط زندگیم اتفاق افتاده....

 

برای رفع ابهام از خدا سوال کردم....

 

خدایا!! فرمودی که اگر به تو ایمان آورم هیچ زمانی مرا تنها نخواهی گذاشت اما دیدم در

 

مراحل سخت زندگیم فقط یک جای پا بیشتر نیست چرا در زمانی که بیشترین نیاز را به تو

 

داشتم ، مرا تنهایم گذاشتی ؟!! خدا فرمود:

 

در مواقع سخت اگر یک جای پا می بینی در آن لحظه تو را به دوش کشیدم و آن یک جای پا

 

جای پای من است...........

                  دوستت دارم