راه سبز موفقیت

در عشق دو دلی و تردید نیست بی تردید باید هیچ شد..........

راه سبز موفقیت

در عشق دو دلی و تردید نیست بی تردید باید هیچ شد..........

 

بالاخره تنهای تنها شدم . تنهایی که کسی جز خدا نداره... به قول یه بنده خدا " چه حالی میده تنهایی " ..

هر کسی که فکر میکردم با من میمونه خیلی زود رفت ... همین که خدا رو دارم دیگه هیچ غمی ندارم .

دیگه نمیخوام دل تیکه تیکه شدمو بدم دست آدمهای پوچ .. دست هرکی افتاد عوض اینکه مرهم دلم بشه ، دشنه زهرآلود خودش رو زد به دلمو پاره پاره کرد ....

نمیدونم چرا با اینکه صدای زجر دلم رو شنیدم بازم تو راه این عشق جلو رفتم ... بیچاره دلکم ، هی می گفت" تورو خدا بس کن من دیگه طاقت شکست ندارم" ولی من بهش گوش نکردم و راه خودمو رفتم .....

خیلی داغونش کردم .. قول دادم به خودم و خدا دیگه دل نبندم به عشق این آدما... آدمهایی که عشق رو یه اسباب بازی میبینن که هر وقت کهنه شد بندازنش دور یدونه جدید بگیرن...

یادش بخیر .. سال پیش همین موقع ها بود ... چقر دوست .. چقدر رفیق ..... چقدر خاطره ... کجا رفتن ؟!!

همه با خنجر نامردی رو درخت تنم یادگاری گذاشتن و رفتن ... هیچ کدوم از زخمها واسم دردناک نبود به غیر از دو تا ...

ای کاش منم مثل شما سنگ دل می شدم .. ای کاش منم به جای اینکه سکوت کنم  جواب شما رو مثل خودتون میدادم ... مهم نیست .. جواب شما رو خدا میده ... جواب منم داد ... خیلی هم ازش ممنونم ... چشمای کور منو باز کرد .... چه چیزایی دارم میبینم که تا الان ندیده بودم ..... نامردهایی رو میبینم که تا دیروز همدمم بودن ... سنگ دلهایی رو میبینم که تا دیروز برام میمردن ... حالم از هر چی دروغگو و نارفیق بهم میخوره ...

دیگه به کی میشه اعتماد کرد ؟!! اونی که می گفت میمونم ، اونی که می گفت بی تو میمیرم ، اونی که می گفت دستات توی دستم میمونه تا همیشه این طور دست های خستمو ول کرد چه برسه به بقیه .... !

تنها کسی که تو بدترین شرایط منو به حال خودم رها نکرد فقط یکی بود ... اونی که خطاهامو دید و ازش چشم پوشی کرد .. اونی که تنها شدنم و دید و تنهام نذاشت ... اونی که چشمهای خیس منو دید و یه هم گریه برام فرستاد ... خیلی شرمنده م ... شرمنده خدای تنها ... به قول یکی میخوام از شرمندگیش در بیام ... آخه یکی نیست بهش بگه هر کاری هم کنی نمیتونی شرمنده خدا نباشی ..

خوب دیگه اینم حرفهای آخرم بود که زدم .... یه حرفی رو هنوز نگفتم ، حرفی که خیلی دوست داشتی از زبون من بشنوی ... حالا میگم : " دیگه دوستت ندارم ... ؟؟؟!!! 

ازتمامی مثلا دوستانی که ما را در تهیه سریال آخرین آرزو همراهی کردن تشکر و قدردانی میکنم ...

 

بازیگران :

من ..

تو ...

اونا ...

و بقیه نارفیقان.....

 

تهیه شده در صدا و سیمای خانه دلم ....

 

پایان.....

 

                    

 

 حقیقت چیزی بود که مثل خیلی چیزهای دیگه دیدم و شنیدم ولی هیچ وقت به خاطرش تورو نرنجوندم .....

به قول ..... مهم تو بودی عشق من نه قصه عاشق شدن ........

بالاخره یه طاقه پارچه مشکی نصیب دلم شد .....مواظب خودت باش گل پژمرده دلم...

پاورقی این مطلب

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

تنها کاری که کردی پرپر کردن دلم بود و بس....با تو بودم هزار درد داشتم وقتی که رفتی یک درد ...دردی به اسم طاوان عشق ....