راه سبز موفقیت

در عشق دو دلی و تردید نیست بی تردید باید هیچ شد..........

راه سبز موفقیت

در عشق دو دلی و تردید نیست بی تردید باید هیچ شد..........

وقتی که می رفتیم با پای پیاده گفتی فقط یادت باشه یه دوستیه ساده ... هیچ حسی نباشه ... هیچ عشقی نباشه... یه روز مثل امروز خواستیم جدا بشیم بریم خیلی خیلیییییییییی ساده ...........

این بارون چشمام تمومی نداره ... آخه بازم دلم برای تو یه بی قراره .... خوب چی کنم کاره دل دیگه دست من نیست ........تو گفتی نمیخوامت ... عاشقت نمیشممممممم.... گریه ام هم برای تو دیگه هیچ فایده ای نداشت....آخیییییییییی دلم ....ولی یه چیزی ... بگم ...؟؟

" دیدی که عاشقت کردم ... خودت گفتی که فکر نمیکردم اینجوری عاشقت بشم... ولی......... دیدی عاشقت کردم؟؟؟؟ "

اما .... من واسه تو میمردم ... واسه اون چشمای نازت .. واسه عطر نفسهات.....موقعی که تو دوستم نداشتی فقط غصه می خوردم ....آخرش دل تورو بردم ..؟؟؟!!!

گفتی منو میخوای چی کار ؟ تنها برو هر جا که میخوای ... بروووووووووو...

خوب بابا میرم چرا میزنی  میرم دیگه ....

واسه تو میمردم ....غصه تورو میخوردم (مثل الان) ... تا صبح مینشستم کنار عکست واست میخوندم ، از گریه میمردم... 

بابا جون به لب شدم از بس مردم و زنده شدم ... خوب چرا مثل بچه ادم نمیای یه بار بیمرونی منو راحتم کنی ....

خوشت میاداااااا.......

میدونی امروز چرا این طوری شدم ... امروز یه روز خیلی بزرگیه ... میدونی چیه ؟؟؟ اولین روز عشق من و تو ... حالا اگه گفتی امروز چندمه ؟؟؟

بلد نیستی با بقل دستیت مشورت کن شاید یادت اومد !!!

نمیخواد اون مخ آکبندت رو زحمت بدی .. نمیگم زور نزن ....

ولی عجب روزی بوداااااااااااااا ... مثل یه خواب شیرین ....

کاشکی میشد برمیگشتیم به اون موقعها ... کاش دوباره میشدیم پیشی و تربچه.... کاش هنوزم تو..............

اه .. چقدر کاش کاش میکنم من ... خودم اعصابم خورد شد ، شما اعصابتون خورد شد بدید اسکناس کنم ...

یکی جلوی صورتم نشسته مثل اینه دق پرت پرت داره منو نگاه میکنه ... اگه گفتی کیه ؟؟؟ همونی که چند هفته پیش تو مهمون بود .. همونی که باهاش گریه میکردی.. باهاش میخندیدی ... اگه بگی یه جایزه خوب پیش من داری.................

تازگیا ببخشیدا حس میکنم یکی داره سد میزاره میون ما.. یعنی از اول هم گذاشته بود ... شاید اصلا درست میگید.. شما کجا و ما کجااااااااااا.. ببخشیداااااااااا تازگیا کارم شده خدا خداااااااااااااااااااااااااااااا....

 

زیاد چرت و پرت گفتم .. نه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟  میخوای برات آواز بخونم ... از همونا که خیلی دوست داری؟؟؟ تعارف نکنیاااااا .. هر وقت خواستی بگو.....

 

 

این چرت و پرت ها ادامه دارد...                                 پایان.....

 

...

 

مثل این که مطلب قبلی به خیلیاااااااا برخورده ...  ای وللللل به خودم که بلدم اینقدر چرتو پرت بنویسم ... جدی نگیرید دوربین مخفی بود تا بعضیاااااااا ببینن و مثل سماور قل قل کنن کاشکی میشد شما هم پشت صحنه این فیلم رو می دیدید کفتون سفید کننده میشد

جا داره از بقیه دوستان واقعی هم تشکر صمیمانه داشته باشم ...

خوب دیگه بسه ... لطفا توقف نفرمایید ... حتی شما دوست عزیز

 

بالاخره تنهای تنها شدم . تنهایی که کسی جز خدا نداره... به قول یه بنده خدا " چه حالی میده تنهایی " ..

هر کسی که فکر میکردم با من میمونه خیلی زود رفت ... همین که خدا رو دارم دیگه هیچ غمی ندارم .

دیگه نمیخوام دل تیکه تیکه شدمو بدم دست آدمهای پوچ .. دست هرکی افتاد عوض اینکه مرهم دلم بشه ، دشنه زهرآلود خودش رو زد به دلمو پاره پاره کرد ....

نمیدونم چرا با اینکه صدای زجر دلم رو شنیدم بازم تو راه این عشق جلو رفتم ... بیچاره دلکم ، هی می گفت" تورو خدا بس کن من دیگه طاقت شکست ندارم" ولی من بهش گوش نکردم و راه خودمو رفتم .....

خیلی داغونش کردم .. قول دادم به خودم و خدا دیگه دل نبندم به عشق این آدما... آدمهایی که عشق رو یه اسباب بازی میبینن که هر وقت کهنه شد بندازنش دور یدونه جدید بگیرن...

یادش بخیر .. سال پیش همین موقع ها بود ... چقر دوست .. چقدر رفیق ..... چقدر خاطره ... کجا رفتن ؟!!

همه با خنجر نامردی رو درخت تنم یادگاری گذاشتن و رفتن ... هیچ کدوم از زخمها واسم دردناک نبود به غیر از دو تا ...

ای کاش منم مثل شما سنگ دل می شدم .. ای کاش منم به جای اینکه سکوت کنم  جواب شما رو مثل خودتون میدادم ... مهم نیست .. جواب شما رو خدا میده ... جواب منم داد ... خیلی هم ازش ممنونم ... چشمای کور منو باز کرد .... چه چیزایی دارم میبینم که تا الان ندیده بودم ..... نامردهایی رو میبینم که تا دیروز همدمم بودن ... سنگ دلهایی رو میبینم که تا دیروز برام میمردن ... حالم از هر چی دروغگو و نارفیق بهم میخوره ...

دیگه به کی میشه اعتماد کرد ؟!! اونی که می گفت میمونم ، اونی که می گفت بی تو میمیرم ، اونی که می گفت دستات توی دستم میمونه تا همیشه این طور دست های خستمو ول کرد چه برسه به بقیه .... !

تنها کسی که تو بدترین شرایط منو به حال خودم رها نکرد فقط یکی بود ... اونی که خطاهامو دید و ازش چشم پوشی کرد .. اونی که تنها شدنم و دید و تنهام نذاشت ... اونی که چشمهای خیس منو دید و یه هم گریه برام فرستاد ... خیلی شرمنده م ... شرمنده خدای تنها ... به قول یکی میخوام از شرمندگیش در بیام ... آخه یکی نیست بهش بگه هر کاری هم کنی نمیتونی شرمنده خدا نباشی ..

خوب دیگه اینم حرفهای آخرم بود که زدم .... یه حرفی رو هنوز نگفتم ، حرفی که خیلی دوست داشتی از زبون من بشنوی ... حالا میگم : " دیگه دوستت ندارم ... ؟؟؟!!! 

ازتمامی مثلا دوستانی که ما را در تهیه سریال آخرین آرزو همراهی کردن تشکر و قدردانی میکنم ...

 

بازیگران :

من ..

تو ...

اونا ...

و بقیه نارفیقان.....

 

تهیه شده در صدا و سیمای خانه دلم ....

 

پایان.....

 

                    

 

 حقیقت چیزی بود که مثل خیلی چیزهای دیگه دیدم و شنیدم ولی هیچ وقت به خاطرش تورو نرنجوندم .....

به قول ..... مهم تو بودی عشق من نه قصه عاشق شدن ........

بالاخره یه طاقه پارچه مشکی نصیب دلم شد .....مواظب خودت باش گل پژمرده دلم...

پاورقی این مطلب

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

تنها کاری که کردی پرپر کردن دلم بود و بس....با تو بودم هزار درد داشتم وقتی که رفتی یک درد ...دردی به اسم طاوان عشق ....

 

تو نمیدونی من چی کشیدم وقتی که گفتی تورو نمیخوام ...

باور ندارم که دیگه نیستی ..حالا تو رفتی من اینجا تنهام ...

یک شاخه گل .... یک قصه تلخ... وقتی که گفتی تورو نمیخوام  ...

خیال میکردم میخوای بترسم ...

شاید هنوزم باور نکردم ...

چشمهای گریون ...دستهای خسته ....

دوری چشمهات منو شکسته...

رنگ اون چشمهات ، چشمهای زیبات ... زد زیر دلت ... دستهامو بسته...

شاید یه حسود چشممون زده!!.. بگو کی مارو تنهایی دیده ..؟

ولی میدونم تو آسمونها قصه مارو یکی شنیده ......

تو باور نکن هرکی بهت گفت پیشت میمونم ...

باور ندارم که دیگه نیستی ...تا ته دنیا از تو میخونم ............

 

خداحافظ زیبا.........اینم آخرین من بود

کی میتونه جای اسمت توی شعر من بشینه ..؟

توی این مرثیه امشب جای اسمت نقطه چینه ...

طرح ساده نگاهت ..

دفتر خاطره هات ....

مثل سایه  روی خاک افتاده ..........

بی تو از گریه پرم ...

لحظه ها رو میشمرم ...

آسمون بی تو پر از فریاده .....

آه.... ای آسمون بغضت رو بشکن ...اون دیگه برنمیگرده.........

بشکن... ای آسمون بغضت رو بشکن ... اون دیگه برنمیگرده .........

 

 

سلام کسی که تو دلم درخشید .. من هنوزم دوستت دارم ، ببخشید ........

امشب یکم حالم بهتره .. میدونی چرا ..؟ چون دیشب تو اومدی توی خوابم ... فهمیدم که هنوزم فراموشم نکردی ...

دلم نمی خواست از خواب بلند بشم ... خواب دیدم تو مثل اون روزهای خوش سرت رو شونه هامه و منم دارم با موهات بازی می کنم ... خیییییییییلی خواب قشنگی بود ... دلم برات تنگ شده بود ... کاش دیگه از خواب بلند نمیشدم ... ..

آخه میترسم دیگه نیایی تو خوابم ... میترسم توی خواب هم تورو ازم بگیرن ... از همه چی میترسم .......

چی کار کنم کار دل .. هر روز داره تورو صدا می کنه . صداشو میشنوی ؟  ...

یادته اون روزها یک روز همدیگه رو نمی دیدیم بهت می گفتم "دارم از غصه دق میکنم  پس کی میای ببینمت؟"...

حالا چی باید بگم ... حالا که مدتهاست که ندیدمت ... خیلی وقته صدات رو نشنیدم ...

راستی ... غذات رو که به موقع میخوری ؟ ... الهی برات بمیرم ... حالا که من نیستم وقتی سرفه میکنی کسی هست برات دل بسوزونه ...؟ کسی هست برات نگران بشه ..؟ با زور بخواد ببردت دکتر...

دلم برای لج بازی ات تنگ شده ... خلاصه بگم به جون خودت قسم خیلی واست دلواپسم ....

هوا کم کم داره سرد میشه ، تورو خدا مواظب خودت باش سرما نخوریااااا ... من نیستم کاپشنم رو بدم بندازی رو دوشت ااااااااااااااا .... اگه من هنوزم برات ارزش دارم ، جون حامد مواظب خودت باش ... خودت میدونی که اگه تو خدای نکرده چیزیت بشه من میفهمم ... تو حالت بد بشه من میمیرم .......

منم مواظب خودم هستم .. غذام رو هم به موقع میخورم ... فقط شبها بعضی موقع ها نمیتونم زود بخوابم ... فکر و خیال خودم کم بود چند تا دیگه دوباره رفت روش ... این یکی ها مربوط به خودم نیست .. واسه دورو بریامه .....

چی کار کنم ... شدم سنگ صبور دیگرون ..... حرفهای منو که کسی گوش نمیده ... منم فقط شدم شنونده ... دیگه به هیچ کسی حرفهامو نمیگم ... همه رو گذاشتم به خودت بگم ...

 

یه خبر ... دفترچه خدمت منم اومد ... هیجدهم دی ماه اعزامم ... دعا دعا میکردم بعد از 27 دی برم ولی .......

خوب اینم از شانس خوب ماست دیگه ...

یادته  اولهای سال بود گفتم باید برم سربازی ، بعد تو گفتی " اگه بری سربازی  چطوری من طاقت بیارم تا تو برگردی ...؟" دلم میخواد بدونم حالا چی میخوای بگی .... ؟

مهربونم دیگه زیاد سرت رو درد نمیارم .. بقیه حرفهام واسه بعد .....

شب زود بخوابی ااااااااااااااا ...

 

موظب خودت باش ...

                                                 شب بخیر گلکم ......